کلمات آلمانی که با حرف i شروع می شوند

کلماتی که با حرف I (i) در آلمانی شروع می شوند و معنای ترکی آنها. دوستان عزیز ، لیست کلمات آلمانی زیر توسط اعضای ما تهیه شده است و ممکن است کمبودهایی وجود داشته باشد. برای ارائه اطلاعات آماده شده است. اعضای انجمن ما می توانند کارهای خود را منتشر کنند. همچنین می توانید با عضویت در انجمن ما کار دوره آلمانی خود را منتشر کنید.



کلمات آلمانی وجود دارد که با حرف i (I) شروع می شوند. اگر می خواهید رایج ترین کلمات در زبان آلمانی را در زندگی روزمره یاد بگیرید ، اینجا را کلیک کنید: Kelimeler آلمان

حال بیایید لیست کلمات و جملات خود را ارائه دهیم:

امروز باران خواهد شد در من، امروز باران خواهد شد
Ich bin erschöpft. خسته ام
Ich bin stark erkältet سرد شد
ایچ بکن! من gehört مری من!
Ich bitte Sie / dich !، Und wenn schon! چه اتفاقی می افتد
هرتز ، دیچ زو wecken من نمی توانم شما را به خواب بکشم
ایچ فریاد می زند لحظه ای مرا خواهی زد
من اینجا بسیار راحت هستم
Ich gratuliere Ihnen! "" من به شما تبریک می گویم! "
ایکا اسهال Durchfall / Verstopfung اسهال / یبوست دارد
Ich habe ein ungutes Gefühl من در یک مشکل در من وجود دارد
Ich habe heute einen Glückstag <=> Ich habe heute überhaupt kein Glück امروز فرصت من باز شد <=> امروز شانس ندارم
Ich habe mich schrecklich aufgeregt. من خشمگین هستم
برای فردا یک قرار ملاقات با دکتر برایم قرار دادم Ich habe mir für morgen einen Termin vom Arzt geben lassen



ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا دوست دارید ساده ترین و سریع ترین راه های کسب درآمد را یاد بگیرید که هیچ کس تا به حال به آن فکر نکرده است؟ روش های اصلی برای کسب درآمد! ضمن اینکه نیازی به سرمایه نیست! برای جزئیات کلیک

Ich habe noch nie im Schönen برچسب erlebt! من هرگز چنین روز خوبی نداشتم!
(گرگ) من خیلی گرسنه هستم من مثل یک گرگ بودم!
Ich hättete eine Bitte a Sie من برای شما درخواست کرده ام
Ich hoffe، dass ines در Ordnung geht. امیدوارم همه چیز خوب باشد
Ich kenne Sie von irgendwoher، Sie kommen mir bekannt vor من شما را از جایی می شناسم
Ich komme vor Langeweile um! من خسته کننده هستم!
Ich mache dich mit Oya bekannt اجازه بدهید شما را به Oya معرفی کنم
Ich möchte Ihnen helfen. اجازه بدهید به شما کمک کنم.
Ich rechne gar nicht damit. این انتظار نیست
Ich ssäme mich، es Ihnen zu sagen. من شرمنده به شما می گویم.
Ich trinke lieber Tee. من چای را ترجیح می دهم
Ich werde Ihnen etwas verschreiben من شما را به یک دارو ارسال
من قصد دارم به او یک کتاب بدهم
من قصد دارم او را در آدانا ببینم
Ich wünsche dir eine gute Reise من آرزو می کنم یک سفر خوب
Ich wünsche Ihnen zum Fest alles Gute! "" تعطیلات شما را با بهترین آرزوهایم تبریک می گویم! "
Ich wünsche die Erfolg! به شما آرزوی موفقیت
ایده آلیست ایده آلیست، ایده آلیست
ایده، Gedanke، Meinung، ایده (ایده) انشیت، فکر، نظر
Identität، Personalausweis، Personalien
ایدئولوژی


ایده آل
ادم سفیه و احمق؛ وریدت، منحرف می شود
یجل جج
Ihr Körpergewicht؟ چقدر وزن شماست؟
من سرگرمی هستم
Ihre Körpergröße؟ چند نفر از شما؟
Im Sommer herrscht hier Wassermangel کمبود آب در اینجا در تابستان وجود دارد
Imbiss، کوکی ها Nachtisch
Imker (ei) زنبورداری
Immer die gleichen Worte! همیشه کلمات مشابه!
Immobilie، Grundbesitz املاک و مستغلات
املاک و مستغلات املاک و مستغلات
ضروری؛ فرمان befehl
امپراتور، قیصر امپراتور
واردات <=> صادرات واردات ، واردات (در) <=> صادرات ، صادرات
در der Nähe von ازمیر نزدیک به ازمیر
در دیزر Angelegenheit wollte er mir nicht nachgeben او به من بسیار اصرار داشت
در Ordnung! همه چیز کلار! Fertig! OK!
در Welchem ​​Viertel wohnen Sie؟ کدام محله شما در آن زندگی می کنید؟
هندر هند
هندی
هند هند
Indien، Inder، indisch هند، هند، هند
Indischer Ozean اقیانوس هند
صنعتی شدن
صنعت صنعت (-ii)، صنعت
Industriezeitalter
Informationsbüro، Auskunftsbüro؛ فریزر، ersuchen
مهندس مهندسی
محتوای inhalt
محتویات Inhaltsverzeichnis
داخلی داخلی
داخلی داخلی
حشره، حشره کفر
الهام بخش الهام بخش

ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا امکان کسب درآمد اینترنتی وجود دارد؟ برای خواندن حقایق تکان دهنده در مورد برنامه های کسب درآمد از طریق تماشای تبلیغات کلیک
آیا نمی دانید که چقدر می توانید در ماه فقط با بازی با تلفن همراه و اتصال به اینترنت درآمد کسب کنید؟ برای یادگیری بازی های پولساز کلیک
آیا دوست دارید راه های جالب و واقعی کسب درآمد در خانه را یاد بگیرید؟ چگونه با کار از خانه درآمد کسب می کنید؟ برای یادگیری کلیک

مؤسسه، Unternehmen
مؤسسه، Unternehmen، Einrichtung
ابزار؛ رید رید
نابغه اطلاعات
Intelligenz، Klugheit عقل
مراقبت های شدید مراقبت (خدمات)
Interesse erwecken باعث افزایش علاقه شما می شود
Interesse zeigen für، Gefallen لحظه پیدا کردن
Interesse zeigen für، Interesse bekunden، sich interessieren für show interest (-e)
Interesse؛ علاقه Zusammenhang
پزشک داخلي داخلي پزشک / متخصص
Intrige ontrikan
سرمایه گذاری سرمایه گذاری
ایران، ایران، ایران
ایرلند ایرلند
استخدام آریور
ironia در؛ هان، اسپات، اسپوتن؛ هنگ؛ جکس، اسکارز، تقسیم اسپراس
اسلام اسلام
جزیره ایسلند
اسراییل اسرائیل
اسحاق (Verwünschung) خوردن tar!
آیا چهار نفر می میرند Nummer ...؟ این ...
Ist hier jemand؟ کسی وجود دارد؟
استانبول استانبول
Italien ایتالیا
Italien، Italiener، italienisch ایتالیا، ایتالیایی، ایتالیایی
-I پاییز، Akkusativ
ich (auch: Muttermal)، du er sie، wir، ihr sie (من) من، شما، آن، ما، شما، آنها
ich (du و غیره) komme dran به من می آید (به شما)
ich beneide dich من شما را حس می کنم
ich bin abzappeln gegangen، habe geschwoft من رفتم تا گرگ های من را بخورم
ich bin beleidigt، gekränkt خراب شد
ich bin bereit، Ihnen zu helfen من آماده ام به شما کمک کنم
ich bin dran / an der Reihe نوبت من (شما و غیره) / نوبت من (و غیره)
ich bin eifersüchtig (nicht: ich bin todisch!) دوست دختر من
ich bin erst seit kurzem hier من فقط اینجا آمده ام
ich bin fertig باتری من تمام شده است
ich bin ganz begeistert von diesem من عاشق این دیدگاه Ausblick
ich bin ganz irre geworden ذهن من را خجالت زده کرد
ich bin geboren به دنیا آمد
ich bin heute sehr aufgeregt (nervös) من امروز بسیار هیجان زده هستم
ich bin Jahrgang من در 1965 1965 متولد شدم
ich bin leicht angeheitert cakir لذت بردن از
من از گرسنگی / تشنگی / خستگی میمیرم
ich bin mude / schläfrig geworden به خواب رفت
ich bin nicht dagegen من علیه آن نیستم
ich bin nicht der gleichen Ansicht (من در نظر یکسان نیستم)
ich bin nicht خیلی soicher خیلی مطمئن نیست
نشسته ich بن سات



نشسته ich bin satt (gesättigt)
ich bin sicher / ich bin nicht sicher من مطمئن هستم / مطمئن نیستم
ich bin so، wie ich bin من چطور هستم
ich bin کل übermüdet من بی خوابی را دوست دارم
ich bin traurig، es tut mir atp متاسفم
ich bin urlaubssüchtig تعطیلات بیمار
ich bin verliebt من عاشق ذهنم
ich bin zufrieden mit
ich bitte Sie darum من این را به شما آرزو می کنم
ich brauch mein بت nur zu sehen، und schon schlaf ich بوی مشت زدن بالش من بخوابم
ich brauche deine hilfe من نیاز به کمک دارم
ich darf / darf nicht من / اجازه ندارم
ich empfehle miich به من اجازه دهید
ich empfinde فروید من یک شادی دارم
ich esse alles من همه آن را بخورم
ich fühle mich nicht wohl؛ ich habe schlechte من از Laune لذت نمی برم؛ بدون شادی من از کار افتاده. من neºesiz
ich gehe zum Glühweintrinken رفتن به نوشیدن شراب گرم است
ich ging ganz alin من خودم رفتم
ich glaube kaum
تبریک به ich gratuliere (کسی)
ich habe / habe nicht من / ندارد
ich habe absolut keine chaste، etwas zu tun احساس نمی کند که هر کاری می کند
ich habe dich lange nicht gesehen
ich habe ein reines وجدان گوییسن آرام است
ich habe eine Bitte a Sie من یک درخواست برای شما دارم
ich habe eine Brille neigt، ich brauche eine Brille من به عینک نیاز دارم
ich habe einen Filmriss فیلم من است
ich habe gar kein Auto! من ماشین ندارم
ich habe gegen dich verloren من تو را از دست دادم
ایشااااااااااااااااااااام
ich habe gute Laune محل لذت بردن از؛ شاد من دلپذیر (دلپذیر) هستم من neºeliy؛ در محل؛ من keyifliy؛ neşeliyim؛ -

ich habe Hunger <=> ich habe keinen Hunger گرسنه ام <=> سیرم
اوه من او را برای مدتی ندیده ام
ich habe kein Geld dabei هیچ پولی با من نیست
ich habe kein glück من شانس ندارم
ich habe keine Ahnung من نمی دانم (از) = من نمی دانم (-i)
ich habe keine Geduld mehr من صبر ندارم
ich habe keine chist نمی خواد عزیزم
ich habe keine Zeit mehr azla زمان، هیچ وقت
ایشاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
ich habe mehr als من بیشتر از 2 Stunden gewartet 2 منتظر بودم
ich خاله حبه به meine tage آمد
ich habe mich mit der Nadel
ich habe mi nichts vorzuwerfen پیشانی من AK
ich habe nicht genug geschlafen من خوابم نمی برد
ich habe Rücken- (Kopf-) schmerzen پشت من (سر من) صدمه دیده است
ich habe spaß gemacht شوخی
ich habe versucht، dich anzurufen، aber niemanden erreicht من چیزی را که من نامیده ام پیدا نکردم
ich habe viel zu tun من توانایی کار دارم
ich habe zu tun یک شغل دارد
ich hab عجله eilig
ich hab's nicht geschafft؛ es ist mir nicht gelungen شکست خورد!
من دیگر نمی توانم تحمل کنم
ich hoffe، dass Sie kommen werden من امیدوارم که بیاید
ich kämme meine Haare شانه کردن موهایم
ich kann dr nichts Böses antun من نمیتوانم شما را تحمل کنم
من حتی نمی توانم نوک بینی ام را ببینم
ich kann mich nicht erinnern به یاد نمی آورد
ich kann nicht gut Auto fahren من رانندگی نمی کنم
روزنامه های روزانه را هر روز بخرم
من اینجا غریبه هستم
ich komme dran، die reihe kommt لحظه ای که میچ به من می آید
ich konnte nicht einschlafen فرار از خواب
ich mache gerade frischen tee brew tea
ich mache mir sorgen، dass mein شریک fremdgeht من در مورد همسر من نگران است
ich muss arbeiten من نیاز به کار دارم
ich muss gehen من باید بروم = باید بروم (li) / sart / gotta = من باید بروم
ich muss goods پاپی به پهلو آمد
ich muss nicht gehen من مجبور نیستم بروم = من مجبور نیستم بروم = من مجبور نیستم بروم
باید بگویم، باید بگویم، باید بگویم
اگر فکر می کنم ...
من طلسم یحیایی را می گویم Silbe für Silbe
ich salbte creme، rieb mit creme ein کرم را برداشت
ich schäme mich dessen، ich getan habe بود. من از آنچه که انجام دادم خجالت می کشم
ich schulde dir 100 علامت گذاری به عنوان من به شما وام شما 100 علامت = من باید شما باید علامت 100
من خودم هستم
من خودم هستم

ich saad deine meinung من با شما موافقم
ich träumte von ری من از شما رویا، من از شما رویای
ich weiß nicht، ob ich kommen werde من نمی دانم که آیا باید بروم
ich werde mich nicht damit begnügen
وزن 55 وزن 55 را کاهش می دهد
من می خواهم با شما ازدواج کنم
ich wünsche ein gesegnetes Fest من شما را با بهترین آرزوهای شما تبریک می گویم
ich) همگی به خودم؛ تنهایی؛ به تنهایی
ایدئل
ایدئل، ذهنی، جیزیست، سلیش، اخلاقی
من تو را دوست دارم
Ihr Dekolletee war bis zum Bauchnabel ausgeschnitten decollete به ناف باز شد
ihr lebt wie Gräser (freudlos)
Illegale zweite، zumeist jüngere Frau در شن و ماسه
تصویرگر
illustrator illustrated
من 3 دارم مونات اسکنر 3 بارداری (باردار)
من به طور کلی Allgemeinen
من به طور کلی، من Allgemeinen به طور کلی
من راضی هستم
من Augenblick، jetzt gerade این / در حال حاضر
من Backofen backen پخته
من دندانپزشکی وظیفه دارم
من Ernst به طور جدی
من فور بیش از آتش
من Finanzamt در امور مالی
من حکم کامل Satz کامل
من Gedächtnis bleiben / behalten
من زندانی گشتم
من، Gegenteil، بر خلاف gerade umgekehrt
من ژنومم Grunde
من در هتل übernachten اقامت دارم
im جهر متولد ... geboren ...
من جواهر در ……
من جرج 1982 در 1982
من سال آینده امسال سال جاری را دوست دارم
من Kopf ausrechnen در سر محاسبه
من بستری Krankenhaus لیگن بستری
من کریگسوزاند در مورد جنگ
من Nachhinein، daraufhin پس از آن
im Namen von adına ، من Aufrag von adına به نمایندگی از کسی
im Norden von …… (در) شمال
من عثن فون شرقی
من Park spazieren gehen راه رفتن در اطراف پارک
من تخفیف Preis ermäßigt
من رحمان فون ……
من شلافه اسپریچ
من شویینگالپپ، گانزنچنل (با نام کاربری خودتان)، hals über Kopf apar topar
Im Schweiße شستشو در Angesichts arbeiten kanter کار می کند
im selben Augenblick در همان زمان
من Sterben liegen می شود در حال مرگ است
من Stich Lassen بیایید برو برو برو برو
من Stress Sein، Rotieren، Hin- und Herlaufen
im Süden von ... جنوب
من Übermaß بیشتر
من Verhältnis در مقایسه با zu
من از طرف غرب میروم
im Wörterbuch nachschlagen به فرهنگ لغت نگاه کنید
im zickzack gehen، im zickzack verlaufen zigzag
im) Vordergrund foreground (da)
immer berser بهتر شدن
immer dasselbe همیشه یکسان است
immer mehr
immer نوچ
immer wieder یک بار در هر دو، دوباره و دوباره
immate
immer، jedes Mal همیشه
immer، ständig همیشه (همیشه)، همیشه، مداوم، مستمر
immerhin
ایمنی ایمنی
(einer Zeitspanne، zB در 1 جهر)، später، dann سپس (ohne abl.)
در / فون 15 Metern Hhehe پانزده متر ارتفاع
در ابژه مهدی زیت در آینده ای نزدیک
در آلن Einzelheiten در جزئیات کامل
در Aller Herrgottsfrühe گه بازنشانی در برف
در آستانه Munde sein
در آلر روه، friedvoll در صلح
عصبانی
در Angriff nehmen، (ein Thema) دسته رفتار می کنند
به اندازه کافی آئروسلندر زهل
اسطوره، durch -la، -le (با فون)
در Buchform در فرم کتاب
در 70ern 70s؛ سال 70
بارت
در Jahren در سال 39-45 39-45
در den kommenden Wochen در هفته های آینده
در دن کریگ
در دن Umschlag stecken
در intrégengesetzten Richtung در جهت مخالف
در Der Gegend von Lar
در der Gegend von Hannover در هانوفر
در Gesellschaft von Frauen در میان زنان
در der Hoffnung sein، dass olmak امیدوار (از)
در خانه Nacht، شبانه در شب

در بلوغ زندگی می کنند
در Sonne در خورشید / در خورشید است
در der Umgebung der Stadt؛ حلقه ها می توانند شهر را در اطراف شهر بگذرانند
در der Vergangenheit <=> در der Zukunft در گذشته <=> در آینده
در der Weise wie
شب دوم در زیر زمینی
را در دامنه Arme nehmen ببرید
سقوط
در مرگ Geschichte eingehen مخلوط
در دمی Hände klatschen دست کف زدن
در هوا Luft fliegen، Explodieren پرواز می کند به هوا
در مرگ لوفت؛ aufschreck که؛ hochspring که؛ هراوفس پرینگن
در دقت Tasche stecken جیب
in die Tasche stecken <=> aus der Tasche herausnehmen put in pocket <=> بیرون آوردن
در این مورد به Richtung رجوع کنید
در حال حاضر در حال حاضر، در حال حاضر، در حال حاضر دیزم Augenblick
در دیزم جر این سال / سال
Punkt در این نقطه
در دیزن تاگن این روزها
در دیزیر Hinsicht در این رابطه، در این جهت
سه نوع مختلف از drei verschiedenen Ausführungen
به سمت یک طرف بروید
در Eine Sache Verwickelt werden، Sich در اتریش. einmischen
در Einer Angelegenheit eine Frist einräumen زمان برای کار فراهم می شود
در einer Entfernung von ... کیلومتر ... کیلومتر فاصله
در einer Entfernung von ... کیلومتر von ... -e ... کیلومتر فاصله دارد
در einer Reihe / reihenweise geordnet متوالی است
در Einklang آورده، vereinigen آشتی
از در Fall، Genitiv، besitzanzeigender پاییز
در Hinsicht finanzieller مالی
در فرم فون، من فال
در Gedanken versinken / sich در Gedanken
در شرایط خطرناک Gefahrensituationen
در genau dem richtigen
در ژرنگر زال / منگ <=> در گرون ونگن کمتر / مقدار <=> زیاد / زیاد
در قالب گشتالت فون ……
در گوییسر Hinsicht در راه
در گواتن نامن به خاطر خدا
در großen Mengen پشته
در تعداد زیادی از گروزر زهل
در همه جهات در بیساحون جیدر
در تمام جنبه های هیدریت هینشیفت
در Kauf nehmen، خطر ریسک (-i)
ورشکسته
در تماس با treten mit contact (-le)
اخیرا، اخیرا، در Letzter Zeit
در انحلال ورشکسته نیست
در Manuskriptform، همچنین Konzept در دستنوشته
در زندگی من در لوبن (به انگلیسی: Mahnem)
در مینم گانسن لوبن در طول زندگی من
در مینر آوهنوهه در سطح چشم
در مینر Hosentasche در جیب شلوار من = در جیب شلوار من
در mir drin ist ، ich empfinde درون من ... داشته باش
به عنوان مدل کامن در حالت باشد
در Note leben رنج می برند
در Ordnung kommen، Sich Besern بهبود می یابند
در هراس گرافت
در شخص، persönlich شخصا
در Produktion gehen به تولید بروید
در Raten

در Rente gehen بازنشسته می شود
در Resten halten
در Scheiben برش خورده، برش داده شده
در Scheiben یا ورفلن برش (-i)
در Scheiben schneiden
در Stücke gerissen؛ stückweise
در Stücke Schneiden
در Stücke zerlegen
در tausend Stücke zerschlagen werden یخ نمک می شود
در Stadt استانبول در استان ما
تعطیلات را در Urlaub Fahren بیاورید
در Urlaub gehen برای رفتن در تعطیلات، یک تعطیلات
در welchem ​​مونات sind wir؟ چه ماهي هستيم؟
در Westlicher Richtung
در) Dingsda یا چیزی
در "روان درون"
indem ، -end - erek
indem، ständig end -end، immer wieder etw. تنظیم - (y) e ... - (y) e
با این حال، انعام
غیر مستقیم
سرگردان
infektiös، ansteckend عفونی
نتیجه گیری ، Als Folge von ...... نتیجه
informiert
استنشاق
traurig
درونی
innerhalb (binnen) zwei Monaten در دو ماه
Von 5 Tagen درونی، Binnen 5 Tagen در عرض پنج روز
innerhalb؛ در binnen
اوج افتخار افتاد
جزئیات جزئیات gehen
ins Deutsche übersetzen ترجمه به آلمانی
ins Gedächtnis kommen، einfallen ذهن
جفننیز کاممن به زندان رفته
کرونکشان ژن، بیماران بستری در بیمارستان بستری می شوند
ins Türkische übersetzen ترجمه به ترکی
insbesondere، besonders ilbassa
insbesondere، namentlich، به طور خاص در غالب
مطمئن شو
insgesamt؛ مجموع Gesamtsumme
inszenieren
هوشمند <=> احمق ، einfältig هوشمند ، هوشمند <=> احمق ، بی سر
هوشمند، aber auf seinen eigene Vorteil bedacht
شدید
تمرکز، ضدعفونیکننده، (Industriezweig :) angesammelt کنسانتره سین
بین درونی
interessant <=> uninteressant جالب (-ci) <=> بی ارتباط
متقابل
بیننده

interessiert، maßgeblich، zuständig
بین المللی، بین المللی، بین المللی، بین المللی
بین المللی
Internationale Fluglinien خطوط بین المللی
تفسیر کنید
inzwischen، unterdessen توسط راه
ایرانیان
ایگند جیموند هر کسی
ایگنت (ein) هر
هیچ چیز ارزشمند نیست
جستجو برای irgendwann einmal در
وسط یک (si)
در هر صورت / شیوه ای
irgendwie؛ از همه چیز خوشت میاد
irgendwo در هر نقطه
irisch؛ ایرو ایرلندی
irreführend
ایلیامیشر گیستلرر؛ لرر
ist das essbar؟ این است که بخوریم؟
ist das essbar؟ نین، das ist nicht essbar! این است که بخوریم؟ نه، ناپایدار است
ist gleich برابر است
سکته مغزی در سینین Fächern درس خوب است
استدلال، جتز استل اسلوس، Anderes بود؛ wie dem auch sei، Gott sei Dank، وای هرچی امم
ist schuldig und schreit noch laut هر دو گناه و قوی است
sic
italienischen؛ Italiener ایتالیایی، ایتالیایی



شما هم ممکن است اینها را دوست داشته باشید
اظهار نظر