> انجمن ها > ضرب المثل های آلمان، کلمات خوب، اشعار، داستان ها، پیام های آلمان > اشعار آلمانی - 1
-
ام آبند وایرد من کلوگ
Für den vergangenen برچسب.
doch niemals klug genug
Für den، der kommen mag.
[HR]ایشان ایشان را میشناختند
aber wo ich bin، خواهد شد ich nicht bleiben،
ایبر می خواهد ich liebe، خواهد ich nicht verlassen،
ایبر مری ich kenne، ich nicht mehr sehen،
aber wo ich lebe، da will ich nicht sterben،
aber wo ich sterbe، da will ich nicht hin،
بی بی سی ich، wo ich nie gewesen bin.
توماس برش بار 32. Versuch auf einem untergehenden Schiff aus der eigenen haut zu entkommen. 1977اموال؛ من نمیخواهم از دست بدهم
زمین رویدادها؛ من نمی خواهم بمانم
مورد علاقه من. من نمی خواهم ترک کنم
بدانید که در من؛ نمی خواهم بیشتر ببینم
YASADIGIM YERDE؛ من نمی خواهم در آنجا بمیرم
ÖLECEGIMI YERE؛ نمی خواهم به آنجا بیایم
اقامت دور، جایی که من هرگز نبوده ام.
Thomas Brasch Cargo 32 Ship مردی که در هنگام خواب در ترس از مرگ است.[HR]
Wenn nichts zu helfen scheint,gehe ich und schaue einem Steinmelz zu,wie er an seinem Stein vielleicht einhundertmal hämmert,ohne dass auch nur ein Riss zu sehen ist.Aber beim einhundertundest, dieser schlag,der den Stein gespalten hat,sondern alle,die vorher kamen….
وقتی بی خیال می شوم ، می روم سنگ تراشی پیدا می کنم و او را تماشا می کنم. مرد صد ضربه می زند ، اما حتی شکستن آن هم نمی تواند یک شکست کوچک ایجاد کند. سپس ناگهان سنگ در ضرب صدم به دو نیم می شود.
[HR]
-
Sterne und Träume
Weißt du noch
Wie ich die die Sterne vom Himmel
holen wollte
um neg einen traum zu erfüllen؟
اما
دو مینتست
sie hingen viel zu hoch ...!
دیروز
strechte ich miich zufällig
دم Himmel entgegen،
und ein Stern fiel
در دست من hinein دست.
جنگ عشاق گرم
und zeigte mir
dass Träume vielleicht nicht sofort
در Erfüllung gehen؛
aber irgendwann ...؟!ستاره ها و رویاها
برای گرفتن یک ستاره در آسمان
آیا به یاد می آورید که من می خواستم ..؟
برای درک یک رویایی ..
اما خیلی زیاد است
آیا شما فکر می کنم ..
دیروز
بنابراین آسمان ها درست هستند
من رسیده است ..
و یک ستاره
او به از بین بردن سقوط کرد.
هنوز گرم است
و به من، شاید
اتفاق خواهد افتاد
آن را نشان داد ..
اما در هر زمان ..Soll ich eine Wolke sein
در این Wolke über dem Meer
darauf ein silbernes schiff
darin ein gelber فیش
am grund blauer تانگ
من Strand ein nackte Mann هستم
steht da den denkt:
Soll ich eine Wolke sein
oder das schiff
Soll ich ein Fisch sein
oder der tang؟
Keines، Keines، Keines.
Das Meer muß man sein، مین سون،
mit der Wolke، dem Schiff، dem Fisch، dem Tang.ابر مو اولسام
ابر ابری بیش از دریا
کشتی در نقره
ماهی زرد در
جلبک آبی
مرد برهنه
متوقف می کند فکر:
اگر ابر هستید،
کشتی یا نه
چه ماهی، چه ماهی
آیا خزه است یا نه؟
این چیست، چه چیزی است، چه چیزی است.
در حال دریا، پسرم
ابر، کشتی، ماهیگیری، جلبک.Versuche die Welt in ihre Angeln zu heben
entgleite Wertlos einsames Leben.
Ruhelos ، Gedanken ohne Ziel
Zweifel über Erlösung in is verfiel بود
Wozu sein Herz immer wieder vergeben
Einsamkeit wird man statt Liebe erbleben.
در mich geflüchtet. blute langsam aus.
فرگن Viele Fragen mussen raus.
Lache für andere. بنابراین عجیب و غریب keiner fragen.
Unter der Mask ؛ es ist nicht zu ertragen.
نیماندر wird erklären wieso.
Gesichtslos ، Gefühlslos ، irgendwo.
دانیل اهرانت.سعی کنید دنیا را با عصای ماهیگیری خود بلند کنید
از جای خود خارج شوید زندگی تنهایی بی ارزش.
بی قرار ، افکار بی هدف
برای فرار دچار اضطراب شدم
قلب نیک خود را دوباره
شما به جای عشق تنها زندگی خواهید کرد
فرار می کنم آرام خونریزی می کنم
سوالات باید س lotالات زیادی وجود داشته باشد.
گل برای دیگران است ، هیچ کس نمی پرسد.
زیر ماسک ؛ غیر قابل تحمل
هیچ کس دلیل آن را نمی گوید.
پودلگلوم ، بی عاطفه ، هرجایی.زندگی
Leben wie ein Baum
einzeln und frei
und brüderlich
wie ein ولد
das ist unsere Sehnsucht!قانونی کردن
مثل یک درخت لخت
تک و رایگان
و مانند یک جنگل
برادرانه،
Bu
ستون ماناظم هیکمت
زمان
ای خداحافظی می کنم Pforten geöffnet
Damit du herein kommen kannst،
من sehr viel zeit vergangen هستم
jedoch bist du nicht gekommen.دو تا از مهمترین ها
und ich häset sagen können:
ich bin immer noch die، die ich einst mal war
und das wäre die surßeste lüge auf erden gewesen.آبر ich bin nicht mehr die،
پس از گذشت چندین سال،Ich bin erwachsen geworden،
مونا مین باین ich erwachsen geworden mein kleines ..دوو وارست نون و میر
villeicht wärst auch du erwachsen geworden،
ورد ich دان آه مین pforten öffnen ..
ich weiss es nicht mein kleines
ich weiss es nicht ..زامان
برای آمدن به کاپیای آمدم
شما چندین بار وارد نشده ایداکنون می توانید اینجا باشید
و من به شما گفتم:
این شیرین ترین دروغ در جهان خواهد بود.اما احساس می کنم که من ایستاده ام
من بزرگ شدم
حالا من بچه دارممن الان هم هستم
من در شکم رشد خواهم کرد
من هنوز هم می توانم به کاپیتان هایم بروم ..من نمی دانم کودک
من نمی دانم ..Der Morgen danach
(رویاهای ارواچن)Erwachen XI
Einsam laufe ich am strand entlang،
منچملی، دیوید فواسپورن،
ووم Meer سریع verwischt.Ich hatte es nur als Spiel empfunden،
als du losgerannt bist.
Erst als du uneinholbar enteilt warst
ارکانت ich
dass es deine هنر جنگ
Lebewohl zu sagen.صبح روز بعد
از خواب بیدار
پیاده روی به تنهایی در ساحل
گاهی گام های شما را می بینم
تقریبا پاک شده از دریافکر کردم فقط یک بازی بود
در کت شما
دورتر
من فهمیدم
این سبک شماست
خداحافظی
Ich sitze allein در Dunkel der Nacht
ich geh noch nicht schlafen - hab a dich gedacht.
اظهار داشت: دوبرابر شد
وود دوچرخه بیست و دویچهارتر از لاهست.
Ich stelle mir vor، du wärst grade hier،
دیدمست میچ در دنگ آرم und ich lache mit dir.
Oder ich weine، wenn du traurig bist،
da gemeinsames رجوع کنید به این که خیلی بد است
Ich schau durch mein Fenster und fühle noch mal،
دونم لحظه ای هم میهنی می کنه
Ich spüre den Herzschlag، ich merke noch mehr.
ایچ من را دوست دارم Sehnsucht - du fehlst mir so sehr.
Vergessen، das wollte ich dich - aber wie؟
نون وایس ich، ganz vergessen kann ich dich nie.
Ich werde dich suchen und finden und dann
fangen wir einfach noch einmal von ganz vorne an.
Ich brauche dich، das sagt mir jeder tag.
به دنبال اوجنابلیک زینت میر، وای شریش دی سی مگ.
به همین دلیل است که شما می توانید از آن استفاده کنید
und denke mich zu dir - das ist mein glück.
مین آینزژ، مین تروم و مین هافن،
das wir un vielleicht morgen wieder treffen.من به تنهایی در تاریکی نشسته ام
من هنوز نمی خوابم
فکر کردم، حالا شما چه کار می کنی؟
کجا آب است و کجا هستید و گریه می کنید ...
من فکر می کنم در اینجا و در حال حاضر،
مرا در آغوش گرفت و با تو خندیدم
وقتی غمگینم، یادا با تو میخندند ..
اینجا غم و اندوه مشترک است، فقط نیمی از آنچه درد است ..
من به پنجره من نگاه می کنم و دوباره احساس می کنم
اولین بار تو را دیدم
قلبم را میشنوم، هنوز هم از آن آگاه هستم ..
من اشتباهاتم را درک می کنم .. شما خیلی کم است ..
من می خواستم فراموش کنم، اما چگونه؟
اکنون می دانم که هرگز تو را به طور کامل فراموش نمی کنم
من شما را صدا می کنم و شما را پیدا می کنم و سپس
ما فقط یک بار در مقابل همه چیز دست و پا می کنیم.
من به تو نیاز دارم، هر روز به من بگو
و هر لحظه را به من نشان بده، آنچه را که می خواهم انجام دهم ..
من فقط به جلو پنجره می روم
و از خودت به من بگویی، این شادی من است.
من، رویای من و امید،
شاید فردا فرصتی برای ملاقات / دیدار داشته باشیم.ایچ ژی اشتباه می کشم
لایک من جاشدینگ
Ich فالاینده
Ich bin verloren ... ich bin ohne Hoffnung
من اسم نداشتم شولد
من dlaert endlos، wieder himauszukommen.Ich gehe dieselbe استلا سیلندر
لایک من جاشدینگ
ایچ یازدهم، به همین ترتیب، نیزه ایی
Ich falle wieder hinein
ایک kann nicht glauben، شون wieder زو سین AM مشارکت gleich
Aber es ist nicht mein Schuld
Immer noch dauert es sehr lange، heauszukommen.Ich gehe dieselbe استلا سیلندر
لایک من جاشدینگ
Ich sehe es
Ich falle immer noch hinein ... aus Gewohnheit
مین آفن
ایچ ویس، وای اچ باین
es ist meine eigene Schuld
Ich komme sofort heraus.Ich gehe dieselbe استلا سیلندر
لایک من جاشدینگ
ایه جهرم Darum قهرمان.
ایه ژئه و اندر استراسسمن مستقیما در جاده می روم
معده بزرگ روی زمین وجود دارد
من در حال سقوط هستم
من گم شده ام ... من بیکار هستم
طول می کشد تا بیرون بروددوباره به همان شیوه می روم
سوراخ عمیق در کف
من وانمود نمیکنم
من دوباره سقوط میکنم
من نمی توانم باور کنم که هنوز در همان جا هستم
اما این من نیستم.
طول می کشد تا دوباره، من نمی توانم از آن خارج شودمن دوباره به همان مسیر می روم
سوراخ عمیق در کف
من می بینم
من دوباره سقوط میکنم ...
چشمانم باز است
من برگشتم به جایی که هستم
خودممممممم
من الان میروممن دوباره به همان شیوه می روم
سوراخ عمیق در کف
من دور می شوم
من در جاده دیگری هستمSogyal Rinpoche: Das tibetische Buch vom Leben und vom Sterben؛ بارت-ورلاگ 1984
کتاب زندگی و مرگ تبت
خیلی ممنون .. واقعاً خوب .. با تشکر از شما ، علاقه من به زبان آلمانی بیشتر شده است ..
در super bunnar دوست دارم بیشتر از همه شعر عاشقانه باشد tsk…
دوستان سلام!
من به تازگی عضو جدید انجمن شدم و با یک شعر به همه سلام می کنم!
Der Kuß von Dir berührt mein Herz،
sehn mich nach dir، bin wie von sinnen
der letzte Kuß، erfüllt von Schmerz
ein letztes مال در زیت entrinnen.Mein Herz zerreißt für alle Zeit
بن اینسام و آللین
seh Dich in meiner Einsamkeit
imer bei Dir sein.Ein Moment با Dir voll Glück
voll Wärme und Geborgenheit
جنگ نور این کرزر اوگنبلیک
für´s jetzt und für die Ewigkeitاینا خیلی قشنگن...خیلی ممنون... :
در واقع ، همه این اشعار شگفت انگیز ، دوستان ، متشکرم. اگر ادامه پیدا کند خوشحال خواهم شد.
دوستان ، خوشحال خواهم بود اگر چند شعر عاشقانه عاشقانه اضافه کنید
- برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.