کلمات آلمانی که با حرف H شروع می شوند

کلمات شروع شده با حرف H در آلمانی و معنی ترکی آنها. دوستان عزیز ، لیست کلمات آلمانی زیر توسط اعضای ما تهیه شده است و ممکن است کمبودهایی وجود داشته باشد. برای ارائه اطلاعات آماده شده است. اعضای انجمن ما می توانند کارهای خود را منتشر کنند. همچنین می توانید با عضویت در انجمن ما ، مطالعات آلمانی خود را منتشر کنید.



در اینجا کلمات آلمانی وجود دارد که با حرف H شروع می شوند. اگر می خواهید متداول ترین کلمات در زبان آلمانی را در زندگی روزمره یاد بگیرید ، اینجا را کلیک کنید: Kelimeler آلمان

حال بیایید لیست کلمات و جملات خود را ارائه دهیم:

هار (e) مو
Haare / Nägel wachsen مو / ناخن سست
Haare schneiden برای برش مو
کوتاه کردن Haarschnitt
Haarschnitt (شکل) مدل موهای
haben Sie / hast du den Personalausweis dabei؟ آیا هویت شما در کنار / با شماست؟
Haben Sie einen Stift übrig؟ آیا قلم بیشتری دارید؟
Haben Sie Schafskäse؟ آیا پنیر فتا دارید؟
حسن سیتی زیت؟ آیا وقت آزاد دارید؟
Haben wir nicht (mehr)! (در Lokalen) این نیست!
haben wir nicht mehr، ist aus اقامت نکرد
Habicht Çakırdoğan، toğrul
Hacke؛ لنگر انکر
ریز هکین (-e)
بندرگاه هافن
جو دوسر
هگل پر است
خروس هان
سگهای دریایی هو
آویزان، کلیربرگل آویز، لباس آویز
Haken، Paragrafenzeichen؛ قلاب Achtelnote
حاکم
حاکمانس (Rabennase) کلاغ بینی
نیمه بد
بد (nach vollen Stunden)، نیمی از نیمه
نیمی از دوام نیمه نهایی بد است
نیمه باز ناپایدار بد
خیلی بد وحشی، نیترات macht
نیمه نهایی بد و بد
نیمه نهایی بد و بد



ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا دوست دارید ساده ترین و سریع ترین راه های کسب درآمد را یاد بگیرید که هیچ کس تا به حال به آن فکر نکرده است؟ روش های اصلی برای کسب درآمد! ضمن اینکه نیازی به سرمایه نیست! برای جزئیات کلیک

نیمه کامل پر از آب است
شبه جزیره هالبینک اسل
Halbpension نیمه خواب
Hälfte نصف
استخر سرپوشیده هالینباد
سلام هاله
هالو، اوبر! "" (فقط یک لحظه) آیا شما باکارت هستید، لطفا! "
گردن گردن هال
هال (فون نوین)، گورگل، کله؛ Meeresenge گلو
Hoult، Krawatte، گردن Schlips
جشن تولد جشنواره اینجا را نگه دارید
halten، anhalten، stehenbleiben، stopen stocken (-ur) (-de)
halten؛ behalten؛ Fassier؛ mieten (angeln)؛ بیرگرنگ، آستانه نگه داشتن (ماهیگیری)
توقف Haltestelle (-)
وضع Haltung؛ گرایش
هامل، گوسفند شوف
چکش جذاب است
جذاب جذاب
Hämorrhoiden bash
دست دست
دست در دست
دست کیسه کیسه ای
دستمال کاغذی دستباف
تجارت هندل
هندل؛ geschäft؛ خرید Einkauf
دستباف دستباف
دست نخل
مچ دست انگشتی
هاندلر، بازرگان Kaufmann
Handlung، Tat؛ Diarrhö، Durchfall amel
دستبند دستشلن
دست خط دست خط
دستکش Handschuh
حوله دست چپ
Handtouch، Frottiertuch حوله
Handwerk صنایع دستی
پل تعلیق Hängebrücke
هامگاته حمام
بوم Hängematte
آویزان شدم
آویزان (intr.) آویزان
hängen، aufhängen (etw an)، erhängen، فقط آویزان (-i) (-e)
hängen، sich bücken abanmak
hängend، آویزان aufgehängt
Häppchen، ein kleiner Bissench nite
مورد؛ کریگ هارپ
کج بیل زدن


هارمونی، اقتباس Übereinstimmung
Harmonielehre، Harmonika harmonica
harmonieren (mit)، cich rout verstehen
هارنیش، روستونگ؛ تقلب Wappenschild
hart gekochtes Ei، weich gekochtes نه تخم مرغ جامد (پخته شده)، تخم مرغ تصفیه شده
hart werden، steif werden harden
آجیل هزالنوس
Hasenfuß خرگوش دل
Hass، Feindschaft kin
Hassen، Hasen haben auf
hässlich <=> schön (Frauen) / gutaussehend (Männer) زشت <=> زیبا / خوش تیپ
Hast Du Einen Igel in der Tasche؟ Bist du geizig؟ آیا در جیب شما دچار عقرب است؟
Hast du Mhhren؟ آیا شما هویج دارید؟
آیا تا به حال در مورد Tassen من Schrank؟ آیا شما گاو را از دست دادید؟
شگفت انگیز است
هیستیگ، دیرینند، گشتون، هارتینگ، راش، سونل، لینگ؛ Geschwindigkeit؛ عجله عجیب و غریب
هشتگ، هکتیش (منش)
کلاه ااین rundes چهره دور Gesicht
کلاه گزتگ: (danach wörtliche Rede iSv "du sollst") گفت
پرنده غواصی Haubentaucher
خوشه Haufen
Haufen، Menge، ماسه ماسه
منفی لیست دلخواه
ایستگاه اصلی Hauptbahnhof، ایستگاه
Hauptfach عمده
Hauptmann، کاپیتان کاپیتان
مشکل اصلی Hauptproblem
Hauptrolle با بازی
روحیه جسمی و روحی و روانی
Hauptsache ist است مهم است
Hauptsache، مشکل اصلی Grundproblem
hauptsächlich متمرکز شده است
hauptsächlich، vorzüglich؛ Haupt - اصلی، عمدتا
hauptsächlich، wesentlich عمدتا
بند Hauptsatz <=> والدین Nebensatz
پایتخت Hauptstadt، پایتخت
Hauptstraße جاده اصلی، خیابان اصلی
خانه خانه، محل اقامت
Haus / Zimmer aufräumen خانه / اتاق
Haus zu vermieten؛ خانه Mietshaus برای اجاره
خانه Hausarbeit
مشق شب زنده داران
میزبان Hauseigentum
Hausfrau، Frau des Hauses خانه دار
گازسوز گاز)
Haushaltsgegenstände، Hausrat کالاهای خانگی
حیوانات خانگی Haustier
حیوانات خانگی Haustier
ماما Hebamme
هبن، Hochheben، aufrichten، höher machen، aufwecken؛ برای حذف Wegräumen
نوت بوک هات
heftig، unruhig afacan
هفیتور ورد، سیچ ورثتکنن، خشونت علیه سیچ
گیربکس Heftzwecke
حیدر کافران
حجاب مقدس
شب عروسی Heiligabend
خوابگاه هیم
میهن هیمات
هیمات (زمین)، گیبورسورت، هیمات پروینز کشور
Heimatland؛ خوابگاه هیم

ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا امکان کسب درآمد اینترنتی وجود دارد؟ برای خواندن حقایق تکان دهنده در مورد برنامه های کسب درآمد از طریق تماشای تبلیغات کلیک
آیا نمی دانید که چقدر می توانید در ماه فقط با بازی با تلفن همراه و اتصال به اینترنت درآمد کسب کنید؟ برای یادگیری بازی های پولساز کلیک
آیا دوست دارید راه های جالب و واقعی کسب درآمد در خانه را یاد بگیرید؟ چگونه با کار از خانه درآمد کسب می کنید؟ برای یادگیری کلیک

heimlich، versteckt، geheimnisvoll پنهان است
Heimsuchung، مشکل Plage
هایمه خسته شد
heiraten (jmdn.)، sich verheirten mit marry (با)
هیزن کثیف
هیزن سین
heis خیلی گرم است
heiß <=> kalt، kühl، (auch: frigide)؛ Kälte گرم <=> سرد
heis، kochend، siedend جوش
Heiser Wasserdampf، گرمتر Dunst مه
گرم شدن
Hektik، Hast، Aufregung شتاب
قهرمان را نگه داشت
قهرمان زنانه Heldin
helfen help (-e)
جهنم روشن است
جهنم روشن می شود
جهنم، licht، beleuchtet؛ Intelteletueller، Gebildeter فکری
جهنم
hellblau آبی روشن
hellblau آبی روشن
hellbraun، haare: dunkelblond
helles bordeauxrot güvz
hellrosa / dunkelrosa نور صورتی / تیره صورتی
Hellseher، Wahrsager müneccim
تی شرت
شاه ماهی هنگست
Henker (wie ein Henker) execat (مانند)
هر damit! جیب جانبی خود را بگذارید!
او، mit-) bringen (von irgendwo)، heranbringen، holen آوردن (-i)، (رفتن به)
گیاهخواران، فون آتن گیاهان دارویی
هاتوزونها، هولن؛ ausziehen، abnehmen؛ تفریق کنید
هاتوزونها، هولن؛ auszieh که؛ abnehmen، absetzen (کلبه و غیره)؛ تفریق کنید
herausspring که؛ loszischen، راه اندازی losdops
گیاه
herbei) rufen، call einladen (-i)
هربست (ص .: Lettter Frühling) پاییز، پاییز
کروکوس Herbstzeitlose
گودال مایع فرورفتگی
گله، اردوگاه گله
در اینجا! "" بیا! "
اینجا، بتپپن
هیرینگ (فیش)؛ (Zeltpflock) علف سرخدار؛ گودال چادر
هرلین
هروئین هروئین
آقای آقای، آقای
ارنست / فرگو Stender
آقای لرر! فره لررین! آقا!
Herren-) Friseur سالن آرایش
سلطنت طلبی
قاضی هرشچر
تولید کننده، تولید کننده
Hersteller، سازنده Produzent
Herstellungsweise، ساخت و ساز Machart
حواس پرتی، hinunterlassen، senken؛ reduzieren؛ دانلود کنید heunternehmen
heruntergelass که؛ Reifen: platt inik
هرز، قهوه: Gemüt قلب (قلب)، قلب
هرتز، اسکل، مات، Zuneigung قلب (قلب)
حمله قلبی Herzanfall
اسپری های قلبی هرزکلپفن
Herzklopfen (med.، Romantisch) ضربان قلب
است Herzkranke؛ بیماری قلبی هرزکرونک
Herzlich Willkommen استقبال کرد (iz)



هرزلیچ، انیگین، اینتیم، انگلیس بنلی
Herzlich، von Herzen با مهربانی و مهربان
هرزلیچ، فون هرزن با دلربا
هرزلیه تیلهمه، هرزل. بیلیید راست رو به شما (ız)
Herzlichen Glückwunsch Zum Geburtstag (شما) تولدت مبارک = تولدت مبارک = تولدت مبارک
Herzlichen Glückwunsch! "(Gratulation bei freudigen Anlässen)
Herzlichkeit، Aufrichtigkeit؛ Vertrautes Verhältnis، enge Freundschaft sincerity
Herzog duka، dük
هرزگوین افت می کند
هی؛ کاه استرو
heuchlerisch
heulen wie ein Schlosshund
هوت امروز
heute / gestern / morgen این / دیروز / فردا را ترک کنید
امشب شب بخیر
شب عید / صبح بخیر
heute habe ich رایگان امروز
Heute Habe ich ihn gar nicht gesehen. من امروز او را دیده ام.
heute habe ich überhaupt nichts gegessen امروز غذا نداشت
امروز در هیئت مدیره Wohehe heute
Heute ist das Wetter verhältnismäßig gut. هوا از روز نسبتا بهتر است.
Heute ist mir folgendes passiert: ... در اینجا چیزی شبیه به این می آید:
heute ist welcher Wochentag؟ چه روزی هفته است امروز
هیت میتاگ امروز در ظهر
heute nacht؛ امشب میذارم گنجی نچ؛ تمام شب
امروزه بمبوك در حال جنگ است
هوتگ
عصبانیت در زمان ما
جادوگر هگز
هی! Mensch! لفظ
اینجا اینجا هست
اینجا بمانید
hier habe ich ziemlich lange gewartet
هیر هیر! از اینجا بیرون بیایید
hier öffnen اینجا باز است
hier، auf dieser Seite در این طرف
hierdurch
در اینجا هیرم
hierhin und dorthin، überallhin یکی سمت چپ به راست
کمک Hilfe
Hilfe! راهنما
hilfsbereit
تمبر Himbeere، توت فرنگی درخت
Himmel، افق آسمان (صورت)
hemelblau آسمان آبی
hin und zurück سفر دور
هینوس
hinausschaffen
hinauswerfen را حذف کنید
هندرنیز، هود، مانع بارری، شیدایی
hinein) pressen، drücken؛ drucken
stecken، stechen، einführen
hineingehen
hineinpassen در، Platz finden (der Größe nach) fit (-e)
Hinfahrt
hinfjuren
hinken، humpeln؛ مانگالاهفت
hinken
hinkend، kalm لمس کردن

hinneh
hinsichtlich der Gesundheit از لحاظ سلامت
hinsichtlich seiner
پشت سر هم
در هر کدام از موارد،
هینتر
hinter-، nacheinander ardada
Hinter؛ nach از پشت
Hinter؛ از Nach؛ دون، darauf، تداخل، nechher، بعد از اسپتر
hintereinander (2 Tage hintereinander) در یک ردیف، همپوشانی (2 روز در یک ردیف)
hintereinander aufgereiht werden
پس زمینه Hintergrund، پس زمینه
hinterhältig، ریاکارانه scheinheilig
Hintern؛ الاغ هک
Hinterseite، پس زمینه Rückseite
هینونتر
hinunter) swallow schlucken
hinunter ، herunter <=> hinauf ، herauf down <=> up
hinuntergehen، herunterkommen، برای پایین آمدن
hinuntergehen، hinabsteigen؛ heruntergeh که؛ nach unten gehen، untergehen descend
hinübergehen، die Straße überqueren، در حال عبور از عبور از Seite gehen
hinziehen nach ... (auf Dauer)، sich niederlassen در s، sich ansiedeln در ... حل و فصل (-e)
ارزن هیرس

تاریخی تاریخی، تاریخی
Hitze خشونت آمیز داغ
هابالن
هوچ فشار بالا
hoch (تن) <=> tief trible <=> باس
Hoch- / Weitsprung بالا / بلند پرش
هوک laut <=> niedrig؛ gemein ، مغرور زیاد <=> کم
Hochachtungsvoll! من "با احترام، هو
Hochachtungsvoll، mit vorzüglicher Hochachtung با احترام
hochintelligent
Hochnäsigkeit مزاحمت بزرگ است
Hochschule مدرسه
Hochschule، دانشگاه Universität
آموزش عالی عالی Hochschulwesen
عروسی Hochzeit (Snacht) (شب)
حجاب عروسی Hochzeitsschleier
سالگرد عروسی Hochzeitstag
سالگرد عروسی Hochzeitstag
حوفا
hoffen auf، erwarten، rechnen mit hope، امید (-i)
hoffentlich (بنابراین Gott خواهد شد)
هوفونگ امیدوارم امیدوار باشم
hoffnungsvoll <=> hoffnungslos امیدوار / امیدوار <=> ناامید / ناامید
hohe / tiefe تحریک صدای سه گانه / ضخامت
هوهر بلند شد
هلند؛ Niederlande، die Niederlande هلند
holländisch؛ هولاندر؛ Niederländische؛ نیدرلندر هلندی
بزرگان هولوندر
چوب هولز
خانه چوبی در Holzhaus
Holzkopf (wörtl: Steinkopf) سر سنگ
کباب چیپس چوب کلسپان کباب
میز میز Holztisch = جدول چوب
homosexuell homosexual
Honig-، خربزه Zuckermelone
Honig، zuckersüß عسل، عسل
زنبور عسل Honigbiene
ستاره فال، فال و طالع بینی
طالع بینی؛ تورم، برج Zwinger
فیلم ترسناک ترسناک
شلوار شلوار
Hosentasche، Tasche eines Kleidungsstücks mobile (جیب)
هتل هتل
höchstens تا
höchstens، das meiste بیشتر
Höchstpreis <=> قیمت سقف niedrigster Preis <=> قیمت پایه
höflich ، nett ، zärtlich ؛ vornehm، höflich <=> unhöflich، grob gentle؛ مودب <=> بی ادب
Höflichkeit
ارتفاع حامل، ارتفاع
Höhepunkt Sirve
höher werden، sich erheben، steigen rise
غار Höhle
هول هیل
hölzern، aus Holz (tafeln) چوب
از این رو
Croissants
هلی کوپتر Hubschrauber
جوجه هوهن
خرچنگ هامر

طنز؛ طنز طنز، طنز
طنز آمیز
سگ Hund (auch Schimpfwort)
hunderte (von) صدها نفر
hundertprozentig صد درصد
Hundescheiße گوزن سگ
هوندسون آن پسر است
گرسنگی؛ صدای گرسنگی؟ ich habe hunger گرسنگی؛ شکم شما گرسنه است؟ معده ام را باز کن
گرسنگی، گرسنگی گرسنگی
گرسنه گرسنه است
hungrig؛ ich bin hungrig <=> nicht hungrig؛ open voll، satt؛ گرسنه <=> پر ؛ پر شده
هیپ شاخ
هورنسون
سرفه Husten
سرفه
کلاه کلاه
کلاه آکنهمن کلاه را برداشت
هیسچ، شون زیبا
hybsch، süß، lieb ناز
سوء استفاده، بکن
Hugel؛ GIPFEL؛ Spitze؛ هلد تپه
مرغ Hühnerstall
حبوبات از Hülsenfrüchte
پریدن
سد هود
Hütte Hut
هیون هیاتا
هیمن، Lobgesang الهی
فرضیه هیپوتیزم



شما هم ممکن است اینها را دوست داشته باشید
اظهار نظر