کلمات آلمانی که با حرف Z شروع می شوند

کلمات شروع شده با حرف Z در آلمانی و معنی ترکی آنها. دوستان عزیز ، لیست کلمات آلمانی زیر توسط اعضای ما تهیه شده است و ممکن است کمبودهایی وجود داشته باشد. برای ارائه اطلاعات آماده شده است. اعضای انجمن ما می توانند کارهای خود را منتشر کنند. با عضویت در انجمن ما ، می توانید مطالعات آلمانی خود را منتشر کنید.



در اینجا کلمات آلمانی وجود دارد که با حرف Z شروع می شوند. اگر می خواهید رایج ترین کلمات در زبان آلمانی را در زندگی روزمره یاد بگیرید ، اینجا را کلیک کنید: Kelimeler آلمان

بیایید اکنون لیست کلمات خود را ارائه دهیم:

تعداد زهرا
عدد (intr.) تعداد
zhlen، aufzählen؛ Rechen؛ شمارش کنید
zahllos، unzählig بی شماری
Zahlungsunfähigkeit نمی تواند پرداخت کند
دندان زان
دندانپزشک دندانپزشک = دندانپزشک = دندانپزشک
دندان Zahnbürste
بتونه خود را با خمیردندان بشویید
Zahnfüllung، Plombe پر
خمیر دندان Zahnpasta
زوپفن رووینگ
زوبیر، سحر و جادو Magie، سحر و جادو
جادوگر Zauberer
Zauberer، جادوگر Druide
zauberhaft جادویی
Zaudern، zögern، Unschlüssigkeit تردید (-I)
Zaziki cacık



ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا دوست دارید ساده ترین و سریع ترین راه های کسب درآمد را یاد بگیرید که هیچ کس تا به حال به آن فکر نکرده است؟ روش های اصلی برای کسب درآمد! ضمن اینکه نیازی به سرمایه نیست! برای جزئیات کلیک

گورخر الاغ وحشی، گورخر
گورخر گورخر
Zebrastreifen، Fußgängerüberweg yayageçidi
گوزن زک، تیک
انگشت پا
zehn on
زیکن نقطه
Zeichen، تعامل Merkmal
کارتون Zeichentrickfilm
zeichnen قرعه کشی تصاویر
zeichnen؛ ausstreichen
Zeichner
Zeigefinger انگشت اشاره
zeigen (jmdm. باریک شدن، نمایش beweisen (-e) (-i)
zeigen <=> نشان ندادن در حالی که لاسن <=> نشان ندادن = نشان ندادن = احساس نکردن
zeigen auf pointing (-e)
خط Zeile
زمان، زمان (زمان) Zeit
Zeit / Essen vor dem Sonnenaufgang im Ramadan sahar
Zeit verbringen صرف زمان / زمان
Zeit زمان / سود را از دست می دهد
Zeit verschwenden auf / صرف زمان / زمان (-e)
Zeit (abschnitt)، دوره Epoche (-vri)
قاعده زمان Zeitadverbien
Zeitgenoss به؛ zeitgenössisch، zeitgemäß، معاصر مدرن
زیتلین. در کرز، قهوه ای؛ (به زودی پوشش داده می شود
zeitlich: kaum، gerade، genau؛ مطلق؛ unbedingt؛ exakt؛ bündig؛ akkurat؛ präzise پر است
مجله Zeitschrift، mecmua
Zeitspann به؛ مدت زمان Frist، مدت زمان
روزنامه Zeitung
خواندن روزنامه Zeitung lesen
Zeitungs-) مقاله مقاله
گاهی اوقات
سلولیت سلولوئید
چادر زلزله
سیمان زینتی


ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا دوست دارید ساده ترین و سریع ترین راه های کسب درآمد را یاد بگیرید که هیچ کس تا به حال به آن فکر نکرده است؟ روش های اصلی برای کسب درآمد! ضمن اینکه نیازی به سرمایه نیست! برای جزئیات کلیک

سانتی متر سانتیمتری
Zentralanatolisches Gebiet Central Anatolia Region
Zentrale؛ سوئیچ Kraftwerk
گرمایش Zentralheizung
پاراپت
zeriss که؛ رایس پاره شده
zerknittern، Falten bilden، Sich wrinkle runzeln
zerknittert، verknautscht چروک خورده است
پاره کردن
zerstochen
نابود کردن zerstören، ruinieren
Zerstörer که؛ خراب کردن، خراب کردن
زنگ زده
zerstreut مودبانه
حواس پرتی Zerstreutheit
zerstritten
zerstückeln، در Stücke reißen shred
zerzaust پراکنده است
شهادت شاه، شاهد
Zeuge sein bei / von به شاهد (-e)
گزارش Zeugnis کارت
بز بز


شیر بز بز Ziegenmilch
Ziehen <=> Drücken (Type) Pull <=> فشار
Ziehen Sie die Sache nicht in die Länge! کسب و کار خود را گسترش ندهید!
هدف Ziel، Zweck، Absicht، هدف (-c)، هدف، دامنه
ziemlich gut خوب است، بسیار خوب است
ziemlich gut befreundet sein mit intolerance (با)
ziemlich در اغلب موارد
ziemlich schwierig
ziemlich؛ recht viel، ziemlich viel epey (ce)
سیگار کشیدن
سیگار کشیدن سیگار کشیدن
سیگار برگ سیگار، سیگار برگ
کولی Zigeuner
Zigeuner-Rosa کولی صورتی
اتاق زیمر
زیمر شماره اتاق شماره شده
زیمر-) سقف عرشه
تلگرگر Zimmermann، نجار
روی روی روی
قلع زین
سیرک زایکس
لیمو زیترون
zittern لرزیدن
تمدن زینیشناسی، تمدن
zivilisiert متمدن، متمدن
زبول سامور
آداب و رسوم Zoll
کنترل گمرک Zollkontrolle
zollpflichtig (e Ware) تحت نظر آداب و رسوم
منطقه؛ Taille، Breite، Gürtel، Zone (einer Kugel)
باغ وحش باغ وحش
باغ وحش zoologie، zoology
zornig / wiutend خشم
zögern، در einer Sache unschlüssig sein، من Zweifel sein hesitate
zu ... machen
zu befehl، در Ordnung در بالای صفحه
zu bestimmten Zeiten در یک زمان معین
zu Bett gehen رفتن به رختخواب
zu boden سقوط بار افتاده است
zu boden fallen lassen drop down
zu dem und dem Zeitpunkt یا چیزی
zu einem Ergebnis به نتیجه می رسند
zu einem Flammenmeer شعله را به سمت بالا می برد
zu einem gewissen درجه تا درجه خاصی
zu einem Thema etw. Näheres sagen بیانیه در مورد یک موضوع است
zu einem Thema Untersuchungen durchführen انجام تحقیقات در مورد موضوع
zu einer gefängnisstrafe verurteilt werden به زندان محکوم می شود
پایان
zu ende gehen، aufgebraucht werden wan؛ پایان
zu eng sein باریک
zu enge Schuhe کفش تنگ

ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا امکان کسب درآمد اینترنتی وجود دارد؟ برای خواندن حقایق تکان دهنده در مورد برنامه های کسب درآمد از طریق تماشای تبلیغات کلیک
آیا نمی دانید که چقدر می توانید در ماه فقط با بازی با تلفن همراه و اتصال به اینترنت درآمد کسب کنید؟ برای یادگیری بازی های پولساز کلیک
آیا دوست دارید راه های جالب و واقعی کسب درآمد در خانه را یاد بگیرید؟ چگونه با کار از خانه درآمد کسب می کنید؟ برای یادگیری کلیک

zu ew تاجن
zu fuß emitting، walking
zu Fuß) gehen، laufen، marschieren، treten walk
zu Gast sein مهمان / مهمان (-e / -de)
zu Hilfe با کمک rufen تماس بگیرید
zu jeder Tagezeit هر ساعت از روز
zu jeder vollen Stunde در ساعت
zu jemandes Fest gratulieren جشن تعطیلات خود را
zu lesen شروع به خواندن anfangen
zu nichts sein gut هدر می رود
zu sich kommen به زندگی می آیند
zu sich selbst به خود، (usw به خود)
zu sich selbst، von selbst، selbstständig self
ES IST زو تف!، Gelegenheit verpasst!، rückgängig nicht مهر زو machen، ES کلاه nicht geklappt کسب و کار gecti اینجا
zu tun haben mit، ein verhältnis haben mit مرتبط با (با)
zu tun، Beziehung، Interesse؛ زینس آلکا
zu verkaufen برای فروش
zu viel sin، übrig bleiben بیشتر می آیند
zu) knoten، einen knoten گره زدن
zu، an-) ceramide، vernehmen؛ erfahren، wahrnehmen، شنیدن fühlen (-i)
zuallererst، در اولين ليست اوليه
zubereiten، prepare vorbereitene (-i)
کدو سبز کبریش
آب نبات زیکر
آب نبات زوکردوز
چغندر قند Zuckerrough
شربت شکر Zuckersirup
zudecken، پوشش بستنی
zuerst، zunächst قبلا
zuerst، zunächst evvela
zufällig به طور تصادفی
zufällig begegnen تصادف
zufällig، versehentlich
zufällige Begegnung، Zusammentreffen؛ تصادف Zufall، تصادف
بر اساس zufolge، sich stützend auf ... (-e)
zufrieden sein mit، sich freuen über راضی است (-den) (-e)
zufrieden sein mit؛ (Dat.) Sich freuen über راضی است (-den)
Zufrieden؛ فریب خوردن راضی است
zufriedenheit؛ رضایت فروید، لذت
zufriedenstellend
قطار زوگ



zugänglich، sympathisch دوستانه
zugeben، gestehen برای پذیرفتن
قطار قطار Zugfahrplan
zugleich، zur gleichen Zeit، gleichzeitig؛ در همان زمان بی ادب
zugrunde gehen خراب شد
دلال محبت Zuhälter
zuhören، ceremony، abhören، horchen گوش دادن (-i)
Zuhörer، Hörer شنونده
برای عشق zuliebe (-in)
به عنوان مثال Zum Beispiel
zum Einkaufen gehen رفتن به بازار / خروج
zum essen / zum Tee einladen to eat / call
zum essen gehen رفتن به ناهار
Zoom Fullen پر شده است
Zum Glück به خدا هیچ اطلاعی ندارد
زوم لاچن خندیدن (-i)
زوم اسکارز، اسپاس به عنوان شوخی
zum Tee / Kaffee) Zucker nehmen (çaaya kahveye) برای قرار دادن شکر
درباره Zoom Thema ...
Zum Wehrdienst einrücken رفتن به ارتش
zunehmen <=> abnehmen برای چاق شدن ، چاق شدن <=> لاغر شدن ، لاغر شدن
بلبرینگ zuneh؛ سیچ ارهوهن؛ سیک دادن؛ افزایش
زنگ زبان دودی
zur Arbeit gehen رفتن به کار
zur Erinnerung ...، zum Gedenken ... در خاطره ی کسی
zur rechten Zeit، pünktlich در زمان
Zur reparatur
Zur Welt kommen به جهان می آید
Zur Welt kommen به جهان می آید
zur Zeit، derzeit، im moment، هنوز هم gegenwärtig؛ در این نظم
Zeit Zeit، در این روزها دیزن Tagen
zurück، nach hinten <=> vorwärts back <=> جلو
zurückbleiben به ماندن
بازگرداندن zurückbringen
بازداشت زورکیده (jmdn von etw.) (-i) (-den)
zurückhaltend، zögernd؛ شایکمن خجالتی
بازگشت به zurückkehren
zurückkommen (von)، zurückkehren؛ sich drehen، kreisen؛ abbiegen (nach rechts) بازگشت (-den) (راست)
اسپری zurückschlagen
zurückweisen
همبستگی
zusammen / gleichzeitig mit، nicht nur - sondern auch - mekle together / together
همکاری Zusammenarbeit
zusammenfassen، خلاصه، خلاصه، خلاصه
zusammenkommen گرد هم می آیند
zusammenlaufen، draufstürzen برای مبارزه با (-e)
زوزامنستاوسن برخورد (با)
zusammenzucken، aufschrecken
زوشات، آنهانگ؛ Beilage؛ اندونگ مکمل
zusätzlich، außerdem، übrigens؛ eigens، فوق العاده نیز
zuschauen تماشا کنید، ansehen (ohne selbst etwas zu tun)
مخاطبان Zuschauer، مخاطبان
Zuschlag، Preiserhöhung افزایش (-mmi)
zuschließen، قفل abschließen (-i)
zuständig، beauftragt؛ افسر Zuständiger

این zuständig است. zuständig مجاز است
zustoßen، به widerfahren می آیند
Zutaten؛ مواد ماده
zuverlässig <=> unzuverlässig امن ، قابل اعتماد <=> ناامن ، غیر قابل اعتماد
zwanghafte Sehnsucht haben nach مشتاق ماندن است
zwangsläufig واجب است
zwei دو
zwei einander gegenüber befindliche Häuser متقابل دو خانه
zwei Hemdkragen können nicht zusammenkommen = etw. به نظر می رسد که هیچ کس نمی تواند بدون هیچ زحمتی برود. auf keinen از Zweig kommen دیده می شود از دو طرف ملاقات نمی کند
zwei Menschen sind erschossen worden دو نفر شلیک کردند
Zweifel؛ Verdacht؛ Unsicherheit، Ungewissheit شک، شک
zweifelhaft، unsicher مشکوک
مطمئنا، بدون شک، zweifellos، gewiss
کوتوله Zwerg
zwieback peksimet
پیاز Zwiebel
Zwielicht؛ دیممورگان گرگ و میش
اختلافات Zwietracht
شرایط zwingend notwendig
zwischen ... und ... ادغام با schaffen -e / برای انطباق
Zwischen 22 und 27 Jahren بین سنهای 22 و 27
Zwischen den beiden Ländern ist ein Krieg ausgebrochen. جنگ بین دو کشور رخ داد.
zwischen zwei (den beiden) Häusern بین دو خانه
جستجو Zwischenraum، Zwischenzeit
Zwischenraum؛ جستجو برای zwischen؛ بین؛ میان
zwischenstädtisch
zwitschern
Zypern، zypriotisch، Zypriot، english / griechisch قبرس، قبرس ترکی، ترکی / یونانی
سایپرس Zypresse



شما هم ممکن است اینها را دوست داشته باشید
اظهار نظر