اصطلاحات ترکی آلمانی 2

اصطلاحات آلمانی، اصطلاحات آلمانی در آلمانی، اصطلاحات در زبان آلمانی.



ما می خواهیم بعضی از عبارات آلمانی را در این مقاله ذکر کنیم. ما در درس های آلمانی به شما موفقیت می خواهیم.

بازدید کننده عزیز از اعضای ما که برای انجمن ثبت نام از به اشتراک گذاری almancax واقع در زیر زبان آلمانی وارد شده بود، برخی از اشتباهات حروف جزئی از اعضای از سهام و غیره وارد شده است. ممکن است، آن است که توسط زیر مدرسان دوره almancax آماده، پس از آن ممکن است حاوی برخی از اشکالات برای رسیدن به درس تهیه شده توسط معلمان almancax almancax به تالار گفتمان.

zu suchen haben: تماس بگیرید، می شود (به دنبال چه چیزی هستید؟

من satt haben: bikmak

فون oben bis unten: bastan پایین، درست، top tiranaga

Mit Leib und Seele: با تمام خود، از قلب

das ist keine Kunst: تدیل است، نه یک فریب، پدرم می کند

jemandem die Hand schütteln: دست کسی را بچشید

گاز مایع: گاز، گاز، گاز

پایان دادن به پایان: پایان، پایان

مرگ Achseln zucken: شانه، لرزش شانه

لباس زیر زنانه: نگه داشتن کلمه



ممکن است به این موارد علاقه مند باشید: آیا دوست دارید ساده ترین و سریع ترین راه های کسب درآمد را یاد بگیرید که هیچ کس تا به حال به آن فکر نکرده است؟ روش های اصلی برای کسب درآمد! ضمن اینکه نیازی به سرمایه نیست! برای جزئیات کلیک

auf die leichte Schulter nehmen: یک هفته طول بکشد، آن را آسان کن، مهم نیست

Schlag: (ساعت) کامل ... (Heute war ich Schlag neun im office.

بس über die Ohren: بیش از حد، بیش از حد

sein lassen: انجام نده

nicht im geringsten: هرگز، هرگز، همیشه

دندان Entschluss fassen: برای تصمیم گیری، برای رسیدن به تصمیم گیری

auf diesem Wege: به این ترتیب، به این طریق، این راه

من Schneckentempo: شتر قدم زدن، kaplumbaga راه رفتن

آیا تا به حال چنین کاری کرده اید؟: چکار میکنی؟

مرگ Ohren spitzen: پف گوش

los sein: ... be = بود ist los؟ Warum weinst du؟ (چی هست؟) چرا گریه میکنی؟

دن KOPF Schüttel "نه" به معنای در لرزش سر خود را به قبول = اشپیگل لرر schüttelt دن KOPF. (معلم راننده سرشونو تکون دادن سر)

هر لحظه هرماه هرمزد: سوار کردن پشت سر کسی، داشتن شخصیتی = دی مینرر. (بچه ها در شلوار من هستند.)

ganz und gar: کاملا، فشار پایین

eins von beiden: یکی از دو = Grün oder blau. Wähle eins von beiden. (یکی از یادهای سبز سبز.

nicht ausstehen können: گریه نکن، عشق، دوست ندارم = Entschuldige! Aber ich kann heute abend deine Freunde nicht ausstehen. (به پویا نگاه نکن، اما من نمی توانم این دوست لعنتی را تحمل کنم.)

zur Welt kommen: برای رسیدن به زمین، به دنیا آمده است

برچسب جند: هر روز

روده شون: خوب، خوب

pech haben: خوش شانس نیست (Wir haben Pech.Es regect: هیچ حس.

das macht nichts: بدون آسیب. (ich habe keinen Bleistift.Das macht nichts.:Kursunkalemim yok.Nakarari.)

Jahre lang: در طول سال

من می گویم: بله، بله

einkaufen gehen: خرید

ES IST استرالیا: پایان رسید، به پایان رسید، ظرف بود (سوء endlich IST ES استرالیا Freundschaft MIT ihrer: دوستی در نهایت به پایان رسید)

das ist alles: این همه است

das wär: خوب، این است

برچسب: روز خوب، سلام

Recht به haben: راست بودن، حق (ICH glaube، ES wird regn که جعفر، من خواهد سوخت recht.:san هست رقیق باران آره، حق با شماست...)

zu fuß: در پای

am besten: بهترین، خوب

nach Hause: خانه

zu Hause: در خانه

وگ موزن: برو، باید (Es ist spät. ich mußweg .: Gec.

sagen wir: بیایید بگیم ...

zum erstenmal: اولین بار، اولین بار


nichts dafürkönn که: چیزی برای از دست می آیند، در حال درمانده، خود جرم نیست (. ICH kann nichts dafür، WENN رقیق nicht arbeitest.:s کار نمی کند زمانی من نمی توانم کاری انجام)

WEG سین: در خواب ماندن، به مست، به شگفت زده می شود، که در عشق (من در عشق ایک بن WEG برای گالاتاسرای در galatasaray.:b هستم.)

یک روز، یک روز

einen Augenblick: یک دقیقه، یک ثانیه

فون میر آویس: آب و هوا برای من خوب است

چطوری؟

mit einem Wort: کوتاه، تک کلمه

کین اورسا!: هیچی، لطفا، astagfurullah

دلم برایت تنگ شده است؟

Platz nehmen: نشستن (Nehme Sie Platz، بیت!: لطفا نشستن.)

عصب gehen Video Blog ویدئو بلاگ قالب: به لمس اعصاب کسی، آزار کسی: (ام آی تی deinen smoke're لمس کردن تامین مالی gehst رقیق میر Video Blog ویدئو بلاگ قالب Fragen nerven.:aptal فکر می کنم سوال شما روی اعصاب من)

das Licht anmachen: روشن، روشن است

vor sich haben: چیزی که باید انجام شود (Ich habe heute vieles vor mir.: امروزه چیزهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد).

منم گوده!: Tanrim !، خدای من، امام یارببی

در Frage kommen: می شود گفت، (به nicht مشکل IST در Frage gekommen.:s's هرگز از مشکل گفته شود.)

من دارم میبینم: باید مانع شود

Wieviel uhr ist es؟: ساعت ها؟

Schule haben: برای مدرسه: (Heute haben wir keine Schule: امروز ما مدرسه نداریم.)

eine رل spielen: برای بازی در یک نقش به نقش، به اهمیت (IM LEBEN اشپیگل BERUF spielt eine گراس رل: شغل نقش مهمی در تجربه شی وجود دارد)

nichts zu machen sein: هیچ کاری انجام نداده

پیدا کردن تن: به متاسفم، متاسفم (نگه می دارد mir مشاهدات: متاسفم)



شما هم ممکن است اینها را دوست داشته باشید
اظهار نظر